٨ روزگی پاستیل مامان...
٨ روزه بودی که مامان جون رفت خونشون، آخه همش دلواپس باباجون بود... قبل رفتنش چندتا عکس از شما و مامانی گرفتم... اینم جوجوی خوابالوی من که بغل مامان جونش خوابیده ه ه ه ه مامان جون بعد از ظهر دیگه رفت، پاستیل منم که همش لالا بود منم کلی دلم تنگید... تو بیدار شو یعنی من میخورمت... پاستیل من عاشق این لبخنداتم دیگه، دلم میخواد تمام شبو بیدار بمونم تا حتی یدونشو از دست ندم... اینجام که دیگه کشف حجاب کردی ژستو حال میکنین جلو دوربین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ٩ روزگیت همکار بابا و عمو و زنعمو اومدن خونمون... راستی آبنباتم زن عمو هم توشکمش یه نی نی داره که قراره بیاد دوستت بشه ه ه ه ه ...
نویسنده :
مامان مریم
23:35